جدول جو
جدول جو

معنی قلعه خیبر - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه خیبر
(قَ عَ یِ خَ / خِ بَ)
نام قلعۀ معروفی است در خیبرکه به دست امیرالمؤمنین علی گشوده شد:
زورآزمای قلعۀ خیبر که بند او
در یکدگر شکست ببازوی لافتی.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عَ یِ)
قلعه نو، دهی از دهستان اراضی نیزار است که در بخش مرکزی شهرستان قم واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ خَ قُ)
قلعه و حصاری است در خوار نه سخت و هوایی معتدل دارد. (فارسنامۀ ابن البلخی چ کمبریج ص 157 و 123) (نزهه القلوب ص 133)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَحَ دَ)
دهی است از دهستان حیات داود بخش گناوۀ شهرستان بوشهر، واقع در 2هزارگزی شمال باختر گناوه در ساحل خلیج فارس. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیر و مالاریایی است. سکنۀ آن 150 تن است. آب آن از چاه و محصول آن غلات و خرما. و شغل اهالی زراعت است. این ده دارای گارد گمرکی و راه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ جَ فَ بِ)
بر کنار فرات و در برابر صفین است که در آن جنگ میان معاویه و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب اتفاق افتاد. این قلعه نخست به دوسر معروف به ود مردی از بنی نمیر به نام جعبربن مالک بر آن دست یافت و به نام وی موسوم گشت. (از معجم البلدان). در دیار مضر واقع است. رجوع به نخبهالدهر دمشقی ص 191 شود
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ یِ تَ)
نام قلعه ای است بالای کوه شیراز و این از اهل زبان به تحقیق پیوسته. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ نَ)
دهی است از دهستان مال اسدبخش چقلوندی شهرستان خرم آباد، واقع در 6هزارگزی خاور چقلوندی و 5هزارگزی خاور اتومبیل رو خرم آباد به چقلوندی. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیری و مالاریائی است. سکنۀ آن 96 تن است. آب آن از چشمه ها و محصول آن غلات، لبنیات، صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی زنان فرش و سیاه چادربافی است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ ؟)
بر سه فرسنگی شیراز است به طرف جنوب مایل به مشرق و بر کوهی است که به هیچ کوه پیوسته نیست و بر آنجا چشمه مختصری است. (نزهه القلوب ص 133). و رجوع به تبر (قلعه) شود
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ شی شَ / شِ)
دهی است از دهستان کاریزنو بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در49هزارگزی شمال باختری تربت جام و سر راه مالرو عمومی تربت جام به فریمان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 987 تن است. آب آن ازقنات و محصول آن غلات، پنبه، و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان اشترجان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، واقع در 5هزارگزی باختر فلاورجان و 4هزارگزی باختر جادۀ شهرکرد به اصفهان. موقع جغرافیایی آن جلگه وهوای آن معتدل است. سکنۀ آن 227 تن است. آب آن از کاریز و محصول آن غلات، صیفی، پنبه، برنج و شغل اهالی زراعت و گله داری، و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا